در ادامهء سری مطالب آموزش پایهای طراحی گرافیک و عناصر بصری، به دومین عنصر بصری یعنی “رنگ” (Color) میپردازم. در طراحی گرافیک، برخلاف نقاشی، ما طراحان اجازه استفاده از احساس و سلیقهء شخصی برای بکارگیری ترکیبهای رنگی نداریم. انتخاب رنگ در گرافیک، بیش از آنکه به نقاشی شبیه باشد، به تصمیمگیری در مهندسی و معماری شبیه است. رنگها در گرافیک، دارای قوانین ویژهء خود هستند. مجموعهء این قوانین، در کنار آگاهی از تکیهگاههای فرهنگی جوامع و نگاه و تعریفیشان از رنگ، تواناییهای طراحان را در مقایسه با کسانی که “فقط فتوشاپ بلدند” متمایز میکند. تئوری رنگ، چیزیست که هر طراحی باید برای ادامهء مسیر آنرا بیاموزد. آیا بدون تئوری رنگ نمیتوان رنگ مناسب انتخاب نمود؟ پاسخ این است که چرا، اما مسیر انتخاب رنگ شما در چنین شرایطی بسیار کُند، همراه با آزمونهای وقتگیر و خطاهای بسیار خواهد بود.
■ نوشته مهدی محجوب
در تاریخ هنر ایران و جهان، ترکیبهای رنگی زیادی میبینیم که بر مبنای تئوری رنگ شکل گرفتهاند بدون آنکه ابداعکنندگان آن چیزی از چرخه رنگ و فیزیولوژی چشم بدانند. در هنر تعزیه، کسانی که رنگ لباسهای اشقیا و اولیا را سبز و قرمز انتخاب کردهاند چیزی از ترکیب این دو رنگ در چشم انسان نمیدانستهاند. احتمالا انتخاب رنگ سبز برای اتاق عمل و پوشش اطراف محل جراحی، بدون دانستن کنش بین آن رنگ سبز و رنگ قرمز خون و محل جراحی با هم و کاهش میزان خطای جراح بوده است. صدها مثال دیگر از این انتخابهای علمی و صحیح رنگ در طول تاریخ میتوان ارائه کرد. شما یا خودتان دارای تجربه چندینساله و در نتیجه قدرت در انتخاب رنگ صحیح بر پایه آزمون و خطا هستید یا ترجیح میدهید مثل من، از فرمولهای علمی ترکیب رنگ استفاده کنید.
چرا باید ترکیب رنگ را بشناسیم؟ رنگها ذات و نمود متفاوتی دارند. ممکن است به عنوان یک طراح، تعریف مشخصی از یک رنگ داشته باشیم، اما نمود آن رنگ وقتی کنار رنگهای دیگر قرار میگیرد، کاملا تغییر میکند. فرض کنید مشتری به شما سفارش یک بروشور تک صفحهای داده است، و تاکید کرده که حتما از رنگ سازمانی شرکت (مثلا سبز) در آن استفاده شود. به عنوان طراحی که وظیفهء اصلیاش حلّ مساله است، باید بتوانید بر مبنای تئوری رنگ، رنگی که همنشین مناسبی با آن رنگ سبز است پیدا کنید که همسو با اهداف بروشور نیز باشد. این انتخاب عملا فقط با دانستن تئوری رنگ ممکن است.
◄ دیدن این ویدئوی کوتاه، در درک بهتر مطلب کمک زیادی میکند:
رنگ از عناصر بصری مهم گرافیک است که میتواند برای تاکید، سازماندهی اطلاعات، ایجاد تاثیر، و یا القای ظاهر و حس خاص بکار برود. هرچه داشتههای بشر پیشرفت میکند، توجه مردم به رنگ نیز افزایش مییابد و دقت بیشتری به رنگ اجسام (از جمله محصولات گرافیکی!) دارند، از این رو دانستن تئوری رنگ برای کار گرافیکی ضروری است. تئوری رنگ، راهنمای عملی برای ترکیب رنگها و ایجاد ترکیب رنگ جذاب است. تئوری رنگ مجموعهء قوانین و دستورالعملهایی است که طراحان برای برقراری ارتباط با کاربران از طریق ترکیبهای رنگی به کار میبرند. برای انتخاب بهترین رنگها طراحان از چرخه رنگ استفاده میکنند و در کنار آن به مسایلی مثل فیزیولوژی بینایی انسان، روانشناسی، فرهنگ و مسایل دیگری نیز استناد میکنند که در ارتباط مستقیم با این چرخه است.
◄ حتما در حین خواندن متن، به تصاویر نیز دقت کنید
◄چرخه رنگ:
تئوری رنگ، از چرخه رنگ شروع شده است. ابداع چرخه رنگ را به ایزاک نیوتن دانشمند قرن هفدهم نسبت میدهند. چرخه رنگ کلاسیک، دوازده رنگ دارد و شامل رنگهای اصلی یا اولیه، ثانویه و ثالث میشود. این چرخه همچنین به رنگهای سرد و گرم تقسیم میگردد. در چرخهء رنگ، رنگها به سه دسته تقسیم میگردند:
• رنگهای اصلی: سه رنگ قرمز، آبی و زرد هستند. این رنگها خالص بوده و از ترکیب رنگ دیگری ایجاد نشدهاند.
• رنگهای ثانویه: از ترکیب رنگهای اولیه ایجاد میشوند و شامل سبز، نارنجی و بنفش هستند. این رنگها مکمّل رنگ مقابل خود (Complementary Color) در چرخه هستند.
• رنگهای ثالث: یا مرتبه سوم، رنگهای ترکیبی هستند که از ترکیب رنگ اولیه و رنگ ثانویه مجاورش ایجاد میگردد. در اشکال بالا این مفهوم را بهتر متوجه خواهید شد.
بر اساس یافتههای نیوتن، مطالعهء رنگ به مفهومی به نام “ویژگیهای رنگ”، اعم از رنگهای چاپ یا نور منتج شد ویژگیهایی مثل فام، تیرگی و روشنی رنگ. میتوان آنها را به عنوان ترکیب هر رنگ با رنگهای سیاه، سفید و خاکستری در نظر گرفت.
از این رنگهای داخل چرخه رنگ میتوان قوانین تئوری رنگ را برای انتخاب ترکیب رنگ مناسب انتخاب نمود (به تصاویر بالا هم دقت کنید):
• رنگهای منوکروم (Monochromatic): رنگهایی که از فامهای گوناگون فقط یک رنگ ایجاد میشوند و در واقع طیف تیره و روشن متعلق به یک رنگ هستند. شدت و ارزشهای گوناگون یک رنگ که در بخش بعدی به آن پرداخته میشود.
• رنگهای آنالوگ (Analogous): رنگهایی که در چرخه رنگ، کنار همدیگر هستند تو به شکل دستههای سهتایی ارائه میگردند. رنگهای آنالوگ چون ریشهء یکسان دارند کنار هم خوب عمل میکنند. چون کنتراست بیشتری با قبلی دارند، جذابیت بیشتری دارند.
• رنگهای مکمل (Complementary): این رنگها روج رنگهایی هستند شامل یک رنگ اصلی و رنگ مقابل آن در چرخه، که با هم کنتراست حداکثری دارند. رنگهای مکمل، همدیگر را تکمیل میکنند. ترکیب این رنگها با هم در شبکیه چشمِ بیننده تبدیل به رنگ خاکستری میشود و به دلایل فیزیولوژیک باعث آرامش میگردد.
• رنگهای سهگانه: هر سه رنگی که با هم فاصلهء برابری در چرخه رنگ دارند. معمولا حس پر جنب و جوش به اثر شما میدهند.
به دستههای فوق، ممکن است انواع دیگری نیز بتوان اضافه نمود تا ترکیب رنگ را راحتتر شرح داد، آما این دستهها ضروریترینها هستند. در ادامه، چند مفهوم دیگر مرتبط با تئوری رنگ را بررسی میکنیم:
◄ رنگ سرد و گرم:
نیمی از چرخهء رنگ، شامل رنگهای زرد، نارنجی و قرمز و رنگهای میانیشان به رنگهای گرم، و بقیه که شامل خانوادهء سبز و آبی میشوند، رنگ سرد هستند. گفته میشود رنگهای گرم القا کنندهء هیجان و گرمی و رنگهای سرد القاکنندهء طبیعت و تازگی هستند. اما از من به عنوان گرافیست بشنوید که این جملات، تنها روی کاغذ معنا دارند! در عمل، حداقل در گرافیک، مسایلی مثل مجاورت هر رنگ با رنگهای دیگر و نیز تکیهگاههای فرهنگی جوامع، فیزیولوژی چشم و…، بیش از این قواعد قدرتنمایی میکنند.
◄ میزان رنگ:
میزان رنگ یا ارزش رنگ (Color Value)، مقدار روشنی، تیرگی یا خاکستری بودن یک رنگ را میگویند. در واقع اگر ما ۹ مربع فرضی را در یک ردیف در نظر بگیریم، به نحوی که اولی کاملا سفید باشد و تدریجا به سمت آخرین مربع کاملا سیاه بشود، ۹ مربع با غلظت گوناگون رنگ سیاه خواهیم داشت، که ترکیب هرکدام از آنها با یک رنگ خاص مثلا زرد، قرمز، آبی، تنالیتهء گوناگون یا میزان گوناگون از آن رنگ را به ما تحویل میدهد.
این ۹ مربع را به سه دستهء فرضی سهتایی شامل سیاهها (سایهها)، خاکستریها و سفیدها (روشناییها) تقسیم مینمایند. حداکثر کنتراست بین دستههای دور از هم (سایهها و روشناییها) ایجاد میشود و خاکستریهای میانی کنتراستی حداقلی با هم دارند، پس در اصل با نوعی از “درجهبندی” در رنگ بر مبنای تیرگی و روشنی آن طرف هستیم. وقتی که درجهء روشنی یا تیرگی یک رنگ را مشخص میکنیم، در واقع “کمیت” آنرا در نظر گرفتهایم. تیره و روشنی رنگها هم با ترکیب با سیاه، خاکستری، سفید و هم با ترکیب با سایر رنگها قابل دستیابی است.
◄ زیباییشناسی رنگ:
نمودهای رنگ از منظر زیباییشناسی به همراه دانش فیزیولوژی مغز و چشم (از منظر آثار متفاوت نور و رنگ برروی دستگاه بینایی و ارتباط آناتومیک و وظایفشان)، و روانشناسی، از ملزومات یک طراح است. کشف روابت بین نمود (ظاهر) و ذات (ماهیت) رنگ که با مغز و چشم انجام میشود به طراحی بسیار کمک خواهد کرد. نمود رنگ آن چیزی است که با فیزیولوژی چشم درک میگردد. نمود هر رنگ، در کنار رنگهای دیگر (همزمانی رنگ) تغییر میکند. یک دایرهء زرد داخل یک مربع سیاه، حسی متفاوت از همان دایره در مربع سفید دارد ،اگرچه اندازهء آن تغییر نکرده است.
به عقیدهء یوهانس ایتن، زیباشناسی رنگ را میتوان در سه جهت بررسی کرد:
• امپرسیون (بصری)
• اکسپرسیون (احساسی)
• کانستراکسیون (نمادی)
در دنیای قدیم، گاهی فقط جنبهء نمادی رنگ مورد توجه بود. بطور مثال طبقات اجتماعی خاص رنگهای متفاوتی در بر میکردند که این مساله در متون کهن نظیر شاهنامه کاملا ذکر شده است. در چین، زرد مخصوص امپراطور بود و هیچکس جز او حق پوشیدن آن رنگ را نداشت. امروز نیز در تایلند همین رنگ نماد خاندان سلطنتی است. لباس قرمز در مکزیک پیش از کریستف کلمب در نقاشیها نمایانگر خدای زمین بود. سران روحانی کاتولیک رم رنگهای نمادی مشخص دارند. امروز نیز نمادهای رنگی متفاوتی وجود دارد که طراح باید در انتخاب رنگ، حتما به فرهنگ جامعهء هدف دقت کند، مثال واضح آن رنگ نماد عزاداری است که در ایران سیاه و در چین سفید است. لازم است دقت داشته باشیم که در انتخاب رنگ، تمام سه جنبهء فوق را باید در نظر داشت. اگر در حال طراحی گرافیک هستید، حتما به این مساله دقت داشته باشید. برای چه کشوری، چه فرهنگی و چه قومیتی طراحی میکنید و رنگ انتخابی شما در بین آنها چه معنایی دارد؟
◄ جنبهء فیزیولوژیک رنگ:
اوالدهرینگ فیزیولوژیست میگوید: هنگام مشاهده خاکستری خنثی، شرایطی ایجاد میشود که مقدار مادهء مصرفی بینایی در اثر دیدن و تولید دوبارهء آن با هم برابرند و به همین جهت ماده بینایی ثابت باقی میماند. به عبارت دیگر خاکستری متوسط ایجاد “تعادل” در چشم میکند. این امر ناخودآگاه است و اهمیتی ندارد شما نسبت به یک رنگ چه حس قبلی داشتهاید.
هرینگ نشان میدهد که چشم و مغز نیاز به خاکستری متوسط یا خنثی دارند و در فراق آن ناآرام میشوند. تغییرات ماده بینایی با تاثیرات ذهنی رابطه دارد. پس هارمونی در چشم ما حاکی از حالت روانشناختیِ تعادلی است که در آن میزان مصرف و بازسازی ماده بینایی برابر هستند و رنگ خاکستری چنین حالتی را بوجود میآورد. در چرخه رنگ، ترکیب هر رنگ با رنگ مکمل خود، رنگ خاکستری ایجاد میکند. از این رو میتوان ترکیبهای مکمل را ترکیب “متعادل” نامید که منجر به برابری تولید و مصرف ماده بینایی میشوند. شما در کار طراحی خود در پی القای حس آرامش هستید؟ حالا یکی از ترفندهای مناسب برای ایجاد این حس را کشف کردید!
هر ترکیب رنگی که از مخلوط شدن آنها خاکستری ایجاد نشود، ایجاد “احساسی” بجز آرامش و سکون خواهد کرد. این همان ترکیبی است که نقاشان سبکهای احساسگرا از آنها بهره زیادی بردهاند. اگر قصد القای احساسات برجسته (مانند هیجان، خشم، اعتراض و…) در کار خود دارید، از انتخاب گروه رنگ هایی که ترکیب خاکستری میدهند کنار همدیگر خودداری کنید.
◄ ادامه دارد…
1 thought on “عناصر بصری در گرافیک، ۲: رنگ”