- آموزشی

عناصر بصری در گرافیک، ۵: فضا

در ادامهء آموزش عناصر بصری پایه‌ای گرافیک، به عنصر پنجم یعنی فضا (Space) اشاره می‌کنم. فضا یکی از پایه‌های بصری در طراحی گرافیک است که پیش از گرافیک اثر خود را در هنرهایی مثل خطاطی، معماری، نقاشی و امثال آنها نشان داده است. در گرافیک نیز بدون توجه به فضا، مشکلات بسیاری در ارائه یک اثر قابل قبول خواهیم داشت.

■ نوشته: مهدی محجوب، طراح گرافیک

واژه فضا در هنرهای مختلف معمولا استفاده‌های گوناگونی دارد. گاهی منظور از فضا، موقعیت سه‌بعدی عناصر و گاهی هم منظور فضای خالی و سفید بین عناصر اصلی کار است. اما در طراحی و طراحی گرافیک، بخش سه‌بعدی بیشتر در مبحث “فرم” مورد بحث قرار می‌گیره، و اشاره به فضا در طراحی گرافیک، بیشتر برای عنوان فضای مثبت و منفی است، و فاصله‌گذاری موجود بین این دو فضا که در ادامه در مورد آنها صحبت می‌کنم.

• فضای مثبت و منفی چیست؟

فضای مثبت و منفی، مفهومی است که تقریبا در اغلب هنرها استفاده می‌شود. در طراحی، فضایی را فضای مثبت می‌گویند، که سوژه و موضوع اصلی ما را شامل می‌شود. این مساله ربطی به چندبعدی بودن شکل ما ندارد. در مقابل، فضاهای خالی که اطراف سوژهء یا سوژه‌های اصلی را احاطه کرده، فضای منفی نامیده می‌شود.

فضای منفی و مثبت، گاهی نسبی هستند، یعنی یک فضای منفی ممکن است در شرایطی فضای مثبت باشد، یعنی خودش دارای یک مفهوم مستقل بوده و وابسته به فضای مثبت نیست. این مساله هم در گرافیک امروزی دیده میشود، و هم در گذشته در هنرهایی مثل خوشنویسی و بویژه خط کوفی بنایی وجود داشته که فضاهای منفی بین خطوط هم حروف و عبارات مخفی داخل خود داشته‌اند.

 

فضای منفی می‌تواند اندازهء فضای مثبت اهمیت داشته باشد، چون روی بیان فضای مثبت تاثیرگذار است. فضای منفی یا فضای سفید که اطراف فضای مثبت را فرا گرفته، می‌تواند احساس نزدیکی یا دوری یا هم‌پوشانی بین عناصر اصلی را القا کند. فضای سفید میتواند عمق و جلو و عقب بودن عناصر نسبت به هم را نشان دهد. البته اینکه می‌گوییم فضای سفید، منظور فضای خالی از عنصر است و و رنگ سفید مد نظر نیست، فضای سفید ممکن است هر رنگی باشد.

 

فضای منفی با خارج کردن کار از تعادل و تقارن، می‌تواند باعث داینامیک شدن و پویایی کار گرافیکی بشود. هرچقدر یک کار گرافیکی از عناصر اصلی پر بوده و فضای منفی بین آنها کمتر فعال باشد، کار دچار عدم تحرک بیشتری شده و اصطلاحا “نفس” نمی‌کشد. فضای منفی می‌تواند باعث بشود که توجه و تمرکز روی یک عنصر خاص که از دید ما مهم است قرار بگیرد. همچنین می‌تواند باعث اتصال عناصر به هم بشود، یا اینکه می‌تواند آنها را در یک گروه قرار بدهد. وقتی حجم این فضای منفی در وضعیت متعادل با حجم فضای مثبت باشد، اصطلاحا فضای منفی غیرفعال می‌شود و ممکن است کار گرافیکی را بدون تحرک و کسل‌کننده نشان بدهد.

برای القای داینامیک به اشکال در طراحی‌های دوبعدی، قرابت، همپوشانی، شفافیت، نور و سایه و پرسپکتیو به آن اضافه می‌شود، یعنی ایجاد توهّم عمق به ترکیب‌بندی. مثلا هم‌پوشانی، القای روی هم بودن اشکال را می‌کند که بنظر برسد شکل رویی نزدیکتر است. “قرابت” یا نزدیکی، القای دوری و نزدیکی آنها به هم را انجام می‌هد. در مورد شفافیت، کم و زیاد کردن آن القای سنگینی و سبکی شکل را می‌کند و ایجاد حس برتری یکی به دیگری. امکان ترکیب هم وجود دارد مثلا همپوشانی اشکال با شفافیت متفاوت که القای داینامیک می‌کند. نور و سایه القای حس سه بعدی می‌کند. پرسپکتیو القای عمق و نزدیکی و دوری می‌نماید. در دیزاین راهی بجز القای نزدیکی و دوری برای القای عمق وجود ندارد.

 

■ نوشته: مهدی محجوب، طراح گرافیک

 

طراحی گرافیک مهدی محجوب

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *