باغموزه قصر برای من بیش از محلی برای گذراندن وقت است، که هست! برای افرادی مثل من که نزدیک چهاردهه در حوالی این منطقه زندگی کردهام، اینجا همیشه زندان قصر است. هنوز وقتی به قصد آن حوالی تاکسی میگیرم، میگویم میدان زندان! و برایم تداعیکنندهء روزهای نوجوانی است که از میان انبوه خانوادههای زندانیان عبور میکردیم، افرادی که گاه انسانهایی به ظاهر مظلوم و در صف ملاقات با فرزند خطاکار بودند، و گاه افرادی از جنس زندانیها که هنوز نوبت آنها نشده بود که بروند “تو” و بخشی از زندگی را پشت میلهها سپری کنند.
آبمیوهفروشی کوچکی کنار میدان زندان، تنها سرویسدهندهء خدمات به خانوادهها بود، و کنار همه اینها، بو! بو! بو! بوی وحشتناک فاضلاب زندان قصر که امان از اهالی منطقه گرفته بود. شدت بو به حدی بود که در مخیلهء کسانی که تجربه نکردهاند نمیگنجد! انگار کف منزلتان خراب شده و صاف سقوط کردهاید وسط فاضلاب ساختمان! مقایسه وضع کنونی با شرایط قدیم است که باعث ارزشمند شدن این مجموعه برای اهالی (و شاید کمی تعصب و نگرانی برای آن) شده است که انگیزهء اصلی من برای نوشتن این مطلب بود. برای من امروز باغموزهء قصر جائیست که معمولا یکساعت از وقت روزانه خودم را که به استراحتم و ورزش یا گاهی مطالعه تعلق دارد، در این مکان میگذرانم. بد ندیدم کمی از تجربیات و دانستههای خودم در مورد زندان قصر و باغموزه قصر با شما به اشتراک بگذارم. همچنین فیلمی آماتوری و کوتاه (حدود ۱۵ دقیقه) برای معرفی سریعتر هرآنچه در این مجموعه وجود دارد درست کردهام که امیدوارم مورد پسند شما باشد.
◄ نوشته: مهدی محجوب
■ قصر قجری
محل فعلی باغموزه قصر، بخش کوچکی از یکی از قدیمیترین قصرهای دوره قاجار بود که به “تخت قاجار” نیز شناخته میشد. مستندترین تاریخ ساخت این قصر، مربوط به دوره فتحعلیشاه قاجار است (جهت یادآوری، سلسلهء قاجاریه در یک جمله: آغامحمدخان، فتحعلیشاه، محمدشاه، ناصرالدینشاه، مظفرالدینشاه، محمدعلیشاه، احمدشاه). این قصر که در آن زمان خارج شهر تهران محسوب میشده، در سهماههء اول سال محل زندگی شاه بوده است. یک بخش حریم این قصر بالاتر از چهارراه قصر فعلی، و بخش جنوبی آن شاید تا میدان عشرتآباد (سپاه) ادامه داشته است. محوطه شامل باغات مختلف، اصطبل، کوشک و… بود. در زمان ناصرالدینشاه تدریجا علاقهء به این قصر کم میشود.
■ زندان قصر، از کی زندان قصر شد؟
زندان و قصر! چه پارادوکس جذابی! زندان قصر، تنها بخش کوچکی از محوطهء بسیار بزرگ قصر قاجار بود که رضاشاه پس از تخریب بین نیروهای مسلح، مخابرات و زندان تقسیم کرد. رضاشاه پس از به قدرت رسیدن، تصمیم به استقلال شهربانی از تسلط سوئدیها گرفت. پیش از زندان قصر، محل خاصی به عنوان زندان متمرکز در تهران وجود نداشت. بنظر میرسد در اوایل قرن چهارده هجری خورشیدی، قصر قاجار نیز ارزش خود را کاملا از دست داده و متروکه بود. رضا شاه دستور به تخریب مجموعهء قصر قاجار و ساخت یک زندان متمرکز را داد. مسوولیت اجرای این دستور بر عهده سرتیپ درگاهی از مقامات شهربانی بود، او نیز ساخت زندان قصر را به یک معمار ایرانی روستبار (با جغرافیای سیاسی امروزی، گرجیتبار) به نام نیکلای مارکوف واگذار کرد. مارکوف از پیشروان معماری نوین ایران بود و تاپایان عمرش نیز در کشور ما زندگی کرد.
نیکلای مارکف، قبل و بعد از ساخت زندان قصر ساختمانهای متعددی در ایران ساخت که تنوع کاربرد آنها هر انسانی را متحیر میکند: از مدرسه تا کارخانه، از وزارتخانه تا زندان! و جالب اینکه تمام ساختمانها از هویتی یکسان در نما برخوردار هستند. زندان قصر در سال ۱۳۰۸ افتتاح شد، و از آنجا که دنیا به کسی وفا نکرده، اولین زندانی آن، خودِ سرتیپ درگاهی، ناظر و مجری ساخت آن بود و دو روز بعد افتتاح، افتخار ورود به زندان نوساز را یافت! درگاهی چندماه بعد آزاد شده و حتی مسئولیتهای متعددی دریافت کرد اما با ادامهء تخلفاتش، از ارتش اخراج شد.
این زندان که امروزه ساختمان مارکوف یا زندان مارکوف نامیده میشود، ظرفیت هشتصد نفر را داشت. در ادامه در شمال ساختمان مارکوف، در دوره پهلوی دوم، زندان دیگری به نام “زندان سیاسی” ساخته شد. تا دهه چهل و توسعهء زندان اوین، قصر همچنان تنها زندان تهران بود. بعد از آن و تا زمان تحویل به شهرداری در سال ۱۳۸۳، محل نگهداری مجرمین غیر سیاسی بود. ساختمان دیگری نیز به نام “زندان زنان سیاسی” وجود داشت که در حین عملیات تخریب زندان در سال ۱۳۹۳، از بین رفت.
بد نیست بدانیم که وقتی زندان قصر تحویل شهرداری شد، قصدی برای ساخت باغموزه وجود نداشت و عملیات تخریب کامل آن شروع گردید. آنگونه که در بالا گفتم، زندان زنان سیاسی نیز تخریب شد، که با پیگیری کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب با ثبت زندان به عنوان آثار ملی در سازمان میراث فرهنگی از ادامه تخریب آن جلوگیری شد.
■ ساختمان فعلی باغموزه قصر و ارتباط آن با زندان قدیم
آنطور که از تصاویر بازسازی طولانیمدت مجموعه مشخص است، از زندان قدیم مارکوف تنها دیوارهای آن باقی مانده و بقیهء آن به ناچار برای امنیت بنا جهت بازدید عموم، تخریب و بازسازی شده است. تمامی برجها و هشتیها که امروز در ساختمان مارکوف میبینید، سالها پیش تخریب شده و بعدها در جریان بازسازی مجموعه، با کمک تصاویر قدیمی مشابه قبل ساخته شده است. کلیه تاسیسات آبرسانی و تهویه و … همگی تعویض شد و لایههای گچ و سنگ و سیمان، بعدِ سالیان سال از روی دیوارهای زندان مارکوف حذف گردید تا نمای زیبای آجری آن پدیدار شود. با مقایسه تصاویر مشخص میشود که از نظر نقشه، ساختمان مارکوف تغییر زیادی با ساختمان اصلی نکرده، هرچند که نوسازی بصورت کلی صورت انجام شده است (ویدئو در سایت آپارات / ویدئو در سایت یوتیوب). جالب است که ساخت زندان قصر، یکساله انجام شد، اما بازسازی آن ۸ سال طول کشید!
◄ این فیلم کوتاه را ببینید:
■ پارک باغموزهء قصر و عمارت کلاهفرنگی
کلاه فرنگی یا کوشک، نوعی بنای کوچک مسقف است که در فضای باز و باغ قرار دارد و اطراف آن فاقد دیوار و باز است. نوعی معماری سلطنتی که خاص ایران و چندکشور منطقه است. کلاه فرنگی گاهی روی یک مقبره ساخته میشود، گاه برای استراحت افراد و ایجاد سایه است، و گاهی هم برای قرارگیری گروههای موزیک مجلسی. در پارک شمالی باغموزه قصر که بسیاری از مردم به اشتباه آنرا جزو باغموزه میپندارند، یکی از این عمارتهای کلاهفرنگی قرار دارد. این بنا قبل از تعطیلی زندان، و در آبان سال ۱۳۷۵ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است. در سال ۱۳۹۷ عمارت کلاهفرنگی که تقریبا مخروبه شده بود به طور کامل مورد مرمت و بازسازی قرارگرفت. پس از این مرمت، ورودی زیرزمین آن نیز -به درستی- با یک در فلزی مسدود شد.
با وجود ثبت بودن در آثار ملی ایران، تا لحظهء نوشتن این مطلب، هیچگونه مراقبت ویژهای بجز یک حصار تقریبا یک متری و غیرموثر وجود ندارد. هیچ نوعی از نگهبانی در بخش پارک شمالی باغموزه دیده نمیشود و بیشتر اوقات و بعد از ساعت خاصی، عمارت کلاهفرنگی محل تجمع بعضی افراد خاص و مصرف مواد مخدر میشود. در زمستانها روشن کردن آتش! درون این بنای ثبت شدهء فهرست آثار ملی، کاری کاملا عادی محسوب میشود. پیش از بازسازی یک لایهء گچ روی آجرهای این بنا وجود داشت که مزیّن! به یادگاریهای متعدد بود، اما در عین حال حکم محافظ لایهء آجری زیر آنرا ایفا میکرد. با بازسازی و حذف این لایه محافظ و نیز طراحی سقف چوبی برای آن، باید منتظر حادثهای ناراحت کننده در یکی از زمستانها یا شبهای چهارشنبه سوری باشیم. پارک شمالی باغموزه، برخلاف خود باغموزه، فاقد نگهبان است، و باز هم برخلاف باغموزه که شبها تعطیل است، تا صبح امکان تردد در آن وجود دارد.
■ عمارت کلاهفرنگی. اصل یا تقلبی؟!
روی بنای عمارت کلاهفرنگی در پارک باغموزه قصر که از نظر مدیریتی جزو مجموعه باغموزه نیست، تاریخ ساخت آن را زمان فتحعلیشاه ثبت نمودهاند، اما مقایسهای بین تصاویر سیاهقلم باقیمانده از طراحان اروپایی که در زمان قاجار از این محل بازدید کردهاند، به وضوح نشان میدهد که این بنای کنونی، شباهتی با طراحیهای بنای تاریخی ندارد. در درجه اول مقیاس این بنا بسیار کوچکتر از کلاهفرنگی قاجار است. همچنین طراحی و معماری آنها نیز متفاوت است. اگرچه دو اثر اصلی باقیمانده از دو طراح اروپایی یعنی اوژن فلاندن و مایکل کوست، حتی با یکدیگر نیز تفاوتهایی دارند، اما اولا این تفاوتها چندان کلی نیست، و دوم اینکه این دو، دوسال در ایران بودهاند و ممکن است در مراحل مختلف ساخت عمارت کلاهفرنگی طراحی کرده باشند، اما ظاهر بنا در هردوی تابلوها کاملا متفاوت از بنای باقیمانده هستند. مهمترین تفاوت این است که در تصاویر به جا مانده از دوران قاجار، این بنا راهپلهای به سمت بام داشته که الان موجود نیست. اثری نیز از آن باقی نمانده است. از همه اینها مهمتر، سوالیست که همیشه برای خود من وجود دارد: رضاشاه، همه بخشهای قاجاری این منطقه، حتی قصر قاجار، را تخریب کرده است. چه دلیلی دارد عمارت کلاهفرنگی را تخریب نکرده باشد؟ آیا تعداد عمارتهای کلاه فرنگی بیش از یکی بوده است؟ آیا این بنا اصلا مربوط به دوره قاجار نیست، وگرنه توسط رضاشاه خراب شده بود؟
در هر صورت این بنای زیبا، جدای از بحث تاریخی، زیباییهای ظاهری زیادی دارد و به پارک شمالی مجاور باغموزه، جذابیت خاصی هدیه داده است. تنها بخش تاسفبار در مورد این عمارت کلاهفرنگی عدم مراقبت از آن است. اگر عمارت کلاهفرنگی ثبت شده توسط میراث فرهنگی است، پس باید تعهدی نیز برای مراقبت از آن وجود داشته باشد. برای افرادی که شبها به این پارک رفتهاند واضح است که حصار یکمتری اطراف این بنا مطلقا مانع ورود معتادین و افراد بزهکار به داخل آن نیست. در پارک شمالی برخلاف باغموزه تا صبح امکان تردد وجود دارد.
■ مسجد یا دادگاه؟
همیشه فکر میکردم مسجد باغموزه قصر بعد از انقلاب ساخته شده، اما بعدها با خواندن کتیبه سردر، متوجه شدم که اولا مسجد، مسجد نیست! نیایشگاه است (چون خطبهء مسجد برای آن خوانده نشده است.)، دوما ساخت آن به سال ۱۳۴۵ برمیگردد و احتمالا با بودجهء زندان ساخته نشده است. این مسجد محل برگزاری دادگاههای معروفی در اول انقلاب توسط آقای خلخالی بوده است. وی دفتری نیز در این زندان داشت. گفته میشود ایشان هنگامی که به قصد بعضی از اعدامها به داخل زندان قصر میآمده، تلفنها را قطع میکرده تا کسی با اعمال نفوذ، مانع اجرای حکم اعدام نشود!
مسجد هم هنگام بازسازی تغییر داده شده که برای مثال مشخص است در کنونی مسجد، با دری که در تصاویر دادگاههای بعد از ۱۳۵۷ مشاهده میشود، متفاوت است. هویدا و سپهبد جهانبانی از جمله کسانی بودند که در این مسجد محاکمه و در همین زندان اعدام شدند.
■ سمپوزیوم مجسمهسازی، و بیمهریها
بخش عمدهء قسمت جنوبی زندان قصر، امروزه محل نمایش تعداد زیادی (نشمردهام، شاید چهل تا پنجاه) مجسمه است. این مجسمهها توسط هنرمندان مختلفی از کشورهای گوناگون جهان ساخته شدهاند. باغموزهء قصر در ماههای اولیه افتتاح، میزبان سمپوزیوم بینالمللی مجسمهسازی تهران بود و روزهای متمادی هنرمندان در این مکان مشغول ساخت این آثار اغلب زیبا بودند. متاسفانه به مرور زمان، کوتاهیهای زیادی در نگهداری از این آثار ارزشمند هنری هم از طرف بازدیدکنندگان، و هم مسئولین حفاظت فیزیکی موزه صورت گرفت.
بعضی از مجسمهها کاملا تخریب شد. روی اغلب آنها یادگاری و حکاکی دیده میشود (بعضی از این مجسمههای مخدوش شده، چندمتر بیشتر با کیوسک نگهبانی فاصله ندارند!! امان از موبایلبازی). تعدادی از مجسمهها از حالت اصلی خود حین ساخت، خارج شدهاند، مثلا ا ز وضع عمودی به افقی درآمدهاند. مسئولین برای ترمیم حکاکیها و شعارنویسیهای روی مجسمهها، از رنگ سفید! استفاده کردهاند که خود نوعی از تخریب مجسمهها است..
موارد دردناک دیگری که به چشم خودم دیدهام، استفاده از مجسمه برای چسباندن بنر نمایشگاهها، پهن کردن و خشک کردن فرش، بستن طناب غرفهها و چادرهای نمایشگاهها به بدنه مجسمه و موارد دیگری از این دست است. استفاده از فریزبی (بشقابپرنده) و توپهای بازی سنگین در محوطهء موزه با وجود ممنوعیت، رواج دارد. تخریب نیمکتهای چوبی به میزان زیادی دیده میشود که شخصا به عنوان یک شهروند، بارها به مسوولین موزه بابت این مساله تذکر دادم و نهایتا خسته شدم! بنظر میرسد به عنوان اموال عمومی و بیتالمال، باید مراقبت بهتری از مجسمهها شده و همچنین با نصب تابلوهای آموزشی، به مردمی که از ارزش هنری مجسمهها آگاهی ندارند، اطلاعات داده شود. همچنین بد نیست وقتی وسیلهای به نام موبایل را وارد کشور میکنیم، فرهنگ آن را هم همراه داشته باشیم. بعید میدانم در کشورهای سازنده موبایل هم نگهبان حین انجام وظیفه مجاز به غرق شدن در گوشی موبایل باشد. یکی از راههای ممانعت از تخلف یا رفتارهای مجرمانه، میتواند گشت زدن دائم نگهبانان به جای استقرار در کیوسک باشد.
■ اولین پرواز…
تهران، ایران نیست. یا برعکس! ماکت هواپیمایی از نوع بلریو۱۱ در محوطهء جنوبی مقابل زندان مارکوف قرار داده شده است. این ماکت که بسیار شبیه اصل خود شده، یادبودی است از پروازی که در اواخر سلطنت احمدشاه قاجار از این مکان که طبیعتا هنوز زندان قصر نبوده، انجام شده است. خلبان لهستانی یا روس (نقل قولهای گوناگون)، قطعات این هواپیمای فرانسوی را شخصا در انزلی سرهم کرده است.
بعضی رسانهها این پرواز را اولین پرواز ایران! میدانند. سوال پیش میآید که پس این هواپیما چطور تا تهران رسیده است که بعد توانسته اولین پرواز ایران را انجام دهد؟ هواپیما با کشتی به بندر انزلی آورده شده و از آنجا به سمت تهران پرواز کرده، بنابراین اولین پرواز ،همان پرواز با مبدا بندرانزلی است. سپس در میدان مشق تهران (مکان کنونی وزارت خارجه و خیابان ملل در توپخانه، سپه) فرود تقریبا ناموفقی داشته است، بنابراین در آسمان تهران نیز قبل از انتقال به قصر پرواز داشته است. این هواپیما سپس به شکل زمینی به باغموزه قصر منتقل شده تا بتواند از این مکان وسیع، پرواز مجدد انجام دهد. بنابراین در بهترین حالت شاید بتوان گفت اولین Take off هواپیما (و نه پرواز) در شهر تهران (و نه ایران) از این محل انجام شده است. لازم به ذکر است که قبل از این هواپیما، پرواز با بالن در ایران انجام شده است و تصاویر و اسناد آن موجود است.
این ماکت چندین بار جابجایی مکان داشته است. اما بنظر میرسد اساسا مقابل نمای زندان مارکوف، جای مناسبی برای قرارگیری این هواپیما نیست، بنا و هواپیما مربوط به یک دوره تاریخی نیستند و از حیث متریال و هندسه نیز تضاد بصری دارند. در کنار این مساله، متاسفانه این ماکت هم مثل مجسمهها توسط بازدیدکنندگان تخریب شده است و نیاز به بازسازی و ترمیم دارد.
■ تسهیلات رفاهی و سرگرمی
در محوطه کنونی زندان قصر و همچنین پارک چسبیده به آن در شمال مجموعه، در طول سال نمایشگاههای گوناگون با سطح کیفی مختلف برگزار میشود. این جدا از مراسم و رویدادهایی است که خود ساختمانهای زندان میزبان آن هستند. باغقصر، بصورت تئوریک! سه کافیشاپ دارد که من شخصا کمتر دیدهام هرسه این کافهها دایر باشند. کافهها در ظلع جنوبی (کافه لقانطه، با دیزاین تهران قدیم)، کافه مارکوف (با سبکی جوانپسندتر) و کافهء ضلع شمالی که آنقدر اسم عوض کرده، آخرین نام آن را نمیدانم! تعرفه کافهها عادلانه و سرویس آنها متوسط به بالا است. دوچرخهسواری و بازی با توپ معمولا در داخل حریم موزه ممنوع است و افراد به پارک مجاور هدایت میشوند (در ایام کرونا، کمی با تساهل در این مورد برخورد میشود.).
سرویس بهداشتی باغموزه اغلب تمیز است، هرچند که بارها توسط وندالیستها تخریب شده است. در بخش شرقی و پشت بازارهای میوه و ترهبار، گاهی پارک کودک موقتی برپا میشود اما به طور کلی توصیه میشود والدین فرزندان خود را برای بازی به پارک شمال مجموعه ببرند، چون خود محوطهء موزه مکان مناسبی برای این کار نیست. باغموزه قصر از نظر رفت و آمد بسیار “خوشمسیر” است. ایستگاه اتوبوس مقابل در اصلی مجموعه (به سمت ولیعصر/پیچ شمیران/توپخانه) و ترمینال اتوبوس در خیابان معلم راههای پیشنهادی است. متروی چهارراه قصر (شهید قدوسی) فاصله کمی با باغموزه دارد. همچنین از هرکجای خیابان تخت طاووس (شهید مطهری) با یک تاکسی میتوان براحتی تا جلوی در مجموعه آمد.
■ نوشته مهدی محجوب
ادامه دارد…